نویسنده با نثر خاص و ویژه و منحصر به فردِ خود، مانند نگارش جملات مفهومی و معنادار و شعرگونه، توانسته حضوری از قلم مختص منیرالدین بیروتی را در خط به خط «غزل سیب» اعلام کند…
معرفی مجموعهداستان «غزل سیب»؛ نوشتۀ منیرالدین بیروتی؛ نشر نیماژ
غزل همان حدیث عشق است و سیب فطرتِ عشق
دلارام دلنواز
«آدم ها تا وقتی معلوم نکنند عاشق چی هستند نمیمیرند!»
«از متن کتاب»
«غزل سیب» مجموعهای است از نُه قصه که چند داستان آن نیز به فرم نامه نوشته شده است. نویسنده در چند داستان از مجموعه، خردمندانه مخاطب را به مدد میطلبد تا با او صبور و همراه باشد. او میکوشد تا برای کلمه به کلمه و واژه به واژۀ آنچه که به نگارش درمیآورد، از خواننده کتاب تأیید به دست بیاورد. او هم نامه مینویسد هم قصه و در هر دو مضمون با شیوهای جدید و خاص خواننده را متقاعد میکند تا تفکر و ساختار برگزیدهاش را در بیان جملات و داستان بپذیرد. به نوعی میتوان گفت بیروتی همگام با خواننده داستانش را مینویسد و به مقصود خود میرساند. داستان خود را آنگونه که دلخواه خود اوست مینویسد و خواننده را هم در روند نگارش آن قرار میدهد. همچنین نویسنده با نثر خاص و ویژه و منحصر به فردِ خود، مانند نگارش جملات مفهومی و معنادار و شعرگونه، توانسته حضوری از قلم مختص منیرالدین بیروتی را در خط به خط «غزل سیب» اعلام کند. او نویسندهای شاعرمسلک است و در چیدمان کلمات وسواس دارد.
در اولین داستان از کتاب «غزل سیب» نویسنده به موضوعی به نام تفاوت نسلها در فرایند عشق و عاشقی پرداخته که همان تک داستان «غزل سیب» نام دارد. شاید بتوان گفت یکی از دغدغههای راوی داستانهای مجموعه در این تک داستان نمود بیشتری داشته است. او در این قصه از احوال عشقهای ناب در همنسلهای خود و از فقدان چنین کیفیتی در نسلهای بعد از خود میگوید.
داستان دوم مجموعه به نام «آرام در سایه» از قلم نویسندهها میگوید که همیشه مورد تهدید قرار میگیرند و در خطر هستند. راوی داستان از نویسندههایی روایت میکند که قلمشان و به تبع خودشان گرفتار جبر و اسیر میشوند. آنها یا اسیر میشوند یا آزاد اما با قلمی که نمینویسد؛ با قلمی که لزوماً باید در چهارچوبی تنگ و محدود بنویسد اما نمیتواند.
داستان دیگر مجموعۀ «غزل سیب» به نام «بهار» است و میتوان گفت مضمونش ادامۀ همان داستان آرام در سایه میباشد. قصه حول همان قلم و دنیای پرخطرش است. «برف و آتش» نام قصهای دیگر است که بیروتی آن را با تمام لطافت طبع و قلم تأثیرگذارش نوشته است. از ناباوری میگوید. از چیزی که درک و پذیرفتن آن سخت و مشکل است و آن را همراه میکند با قصهای دیگر که توان ادامه دادن و خاتمه دادنش را ندارد. اعتراف به اینکه بسیاری از قصهها وقتی که شکل میگیرند و قهرمانش را درگیر چالش و درد میکند تمام نمیشوند و اثرشان باقی میماند و این تداوم درد در داستان گاه شاید قابل نوشتن یا حتی گفتن نباشد.
چند داستان دیگر مجموعۀ «غزل سیب» به نامهای «ناسوت»، «یک وجبی شانهی چپ»، «بقچهی مار»، «باب اسفنجی» و «هویا» ساختاری ساده دارند با روایتی از اول شخص. اول شخص اصلی که درونیاتش را با ضربآهنگی تند و با جملههایی کوتاه بیان میکند.
داستان بعدی مجموعه «ناسوت» نام دارد و همانطور که معلوم است از عالم طبیعت و زمان میگوید. نویسنده از این ویژگی استفاده کرده و آن را با شخصیت اصلی داستان همراه و عجین کرده است. قهرمانی که در پایینترین سطح این عالم ناسوت قرار میگیرد. داستان «یک وجبی شانهی چپ» را میتوان معمایی و پیچیده دانست که در انتهای قصه، گرهای در ذهن مخاطب به جا میگذارد. گرهای از وجود زنی که هم میشود آن را مرئی دانست و هم نامرئی.
داستان آخر «هویا» قصۀ مردی است که خبر مرگش را برای مخاطبان گوشی موبایلش میفرستد و منتظر و مشتاق مینشیند تا عکسالعمل آنها را ببیند. مخاطبانی که بسته به نوع و جنس رابطهشان به مرگ او واکنش نشان میدهند. قصۀ او با آخرین تماس گیرنده با تلفنش به چالش کشیده میشود. کسی که در عین آشنا بودن اما غریبه است و او حتی نامش را فراموش کرده. قهرمانی که قصد داشته تا دیگران را دست بیاندازد در لحظهای خودش در چاله میافتد. گهی پشت به زین و گهی زین به پشت مصداق آخرین واکنشی است که او را مستأصل و سردرگم میکند.
بیروتی در زبان و لحن کتاب هم نثری جدی و قوی دارد و هم کلمات و جملاتی دارد از نظم و از آراستگی. شاعرانگی در «غزل سیب» را میتوان خواند و لذت برد. جملات کتاب آهنگین هستند و کلماتی دارند که با ترتیب و چیدمانی خاص مفهوم خود را بیان میکنند. نویسندۀ مجموعه، روایتهایی پرکشش دارد از مواجه شدن قهرمانهای داستانش با مسائل و دغدغههایی که میتواند برای انسانهای واقعی خارج از جهان قصه نیز اتفاق بیافتد. داستانهای مجموعه نیز مثل هر داستان دیگری مخاطبش را در موقعیتهایی به مخاطره میاندازد و او را به تفکر در مورد واکنش احتمالیاش وا میدارد.
نویسنده چندین رمان و مجموعه داستان دارد و گواه موفقیت او میتواند جوایزی باشد که از دوره چهارم و ششم هوشنگ گلشیری از آن خود کرده است. جایزهها متعلق هستند به دو اثر او، یکی رمان «چهاردرد» و دیگری مجموعه داستان «تک خشت».