پنجره را باز کردم. چشمهایم را بستم و گوش دادم به تمام صداهایی که میشنیدم. صدای برگهایی که باد کمجان آخر زمستان بینشان میوزید و آخرین آوازهای دم غروب گنجشکها… مصائب چاقی زهره مسک... بیشتر بخوانید
مرادیکرمانی پدیدآورندهای است که به خواندن در جامعه ما ارزش بخشیده است. او با آفرینش آثاری که کودکان محروم در آنها نقش ویژه دارند، تلاش کرده تا رنجها و نیازهای این گروه را در جامعه منعکس... بیشتر بخوانید
در کنار تمامی جنبههایی که شهر میتواند در جهان داستانهای سناپور حضور پیدا کند، بُعد هستیشناسانه آن متأخرتر بهنظر میآید. از این منظر شهر در چالشهای مرتبط با هویت انسانی و فلسفه زیستی... بیشتر بخوانید
دنیای داستانیِ سمیه مکیان، ستونهای خود را بر عمقِ ناخودآگاه سرشار از زخم و آسیب انسان بنا نهاده است. این ناکامیها که دستمایه داستانپردازی او قرار گرفتهاند جنبهای فرازمانی دارند و به هم... بیشتر بخوانید
همراهی در مرگ به عنوان فرایندی که در آن انسان تن به فنا میسپارد و حیاتش را ذره ذره از دست میدهد، موتیف اصلی رمان آکابادوراست… یادداشتی بر کتاب «آکابادورا»، نوشتۀ میکلا مورجیا، ترجمۀ... بیشتر بخوانید
در رمان «پشتِ خط» با آدمها و مکانی روبهرو هستیم که زمان از آنها گذشته و حوادث تکهتکهشان کرده است. پوستشان را کنده و روحشان را خراش داده است. تبدیلشان کرده به چیزی که هم هست و هم نیست و... بیشتر بخوانید
مردی که در این رمان فوقالعاده به کندوکاو زندگی پیشین خود میپردازد و در آن پرسشهای هستیشناختی بیپروایی را مطرح میکند… یادداشتی بر رمان «هرچه بادا باد»؛ نوشته استیو تولتز تصورهای ع... بیشتر بخوانید
رمان «برزخیهای زرجوب» در مورد بزرخ ذهنی و درونی ما آدمهاست. بزرخی که خود و دیگران میسازیم. در مورد زندگی است که درست مثل کلاف کامواهای «اختر» به هم گره خورده و دورتادورمان تنیده شده است... بیشتر بخوانید
آدمهای داستان از قشر ضعیف اقتصادی و به تبع آن فرهنگی هستند. در چنین جامعهای مسلماً فقر با تمام جنبههای آن بر زندگی این طبقه اجتماعی سایه افکنده و همچون ماری بر آنها چنبره زده… زنانی... بیشتر بخوانید
غژغژ قدمهایِ توی راهرو، همهجا ناله – از جمله نالهای که بیدارم کردهبود، نالهی خودم در بستر ناهموارم، نالهای ناشی از هووهووی غرانّ عظیمی در سرم که مثل یک شبح ناگهان جهاندهبودم از... بیشتر بخوانید