یاغی آخر، داستان زندگیهایی است که مردم روستا از سر میگذرانند و در این میان شخصیتها ساخته و پرداخته میشوند. شخصیت زنی که از کار و روستا میخواهد بگریزد، اما باز هم به همان جای اول برمیگردد…
یادداشتی بر مجموعهداستان «یاغی آخر»؛ نوشته علی صالحی؛ نشر ثالث
بازگشت کبوترها به اتاقکِ کاهگلی
مهسا شمسیپور
«یاغی آخر» مجموعهای از بیست و یک داستان کوتاه است. داستانهایی بومی که از دل فرهنگ جنوب کشور برآمده است. داستانهایی از روستاهای شهر بوشهر با دیالوگهای ساده و شروع جذاب و پرکشش. لحن و زبان روایتها به قدری ساده و روان است که مخاطب را در خود غرق میکند. در دیالوگها، گویش و لهجه و زبان جنوبی به خوبی جای خود را پیدا کرده است. مخاطب هنگام خواندن هر یک از داستانها خود را در میان مردم خونگرم جنوب کشور احساس میکند. موقعیت مکانی در داستانها به زیبایی به تصویر کشیده شده. آنچنان که مخاطب میتواند فضا را همچون یک فیلم زنده پیش چشم خود تجسم کند.
علی صالحی در داستان «پشت کوه» با یک دیالوگ ساده، شروع جذابی را رقم میزند. داستانِ پشت کوه، یک تکگویی نمایشی است. روایتی یکسویه و انفرادی از راوی داستان که قهوهچیِ رستورانی کنار جاده است. قهوهچی برای مخاطب خاصی که میتواند هر مسافر رهگذری باشد، پرگویی میکند. مسافر رهگذری که برای رفتن به پشت کوه گذرش به آن قهوهخانه افتاده است. مخاطبی که عکسالعملهای گاه و بیگاهی دارد. عکسالعملهای بیمعنی و بامعنی… که از او در مقابل پرچانگیهای قهوهچی میبینیم. در پشت کوه، شخصیتپردازی بدون اطناب با سادگی تمام و به بهترین وجهی انجام گرفته است. شخصیت بیحوصله و خسته و بیمیلِ مسافر رهگذر که اگر چه تا پایان داستان سخنی نمیگوید و علت به پشت کوه رفتنش هم مشخص نمیشود. اما در پایان داستان برای خواننده همچون آشنایی دور به نظر میرسد. شخصیت مهربان، تنها، پر از درد و دل و حرفهای ناگفتۀ «قهوهچی کنار جادهای» نیز خوب ساخته و پرداخته شده است. پیرمردی که سالهاست سرش به کار خودش است ولی چشمهایش رفتار هر جنبنده و عابری را زیر نظر دارد. با آنکه پشت کوه را ندیده، از رفتار مردم آنجا، از غذاها و حتی میوۀ درختان آنجا باخبر است و به زیبایی و دقت تصاویر و اطلاعات آنجا را در اختیار مرد مسافر میگذارد.
«یاغی آخر» از منظر محتوایی یک لایۀ اساسی دارد که در میان هر یک از داستانها و روایتهای ریز و درشت آن قابل مشاهده است. فقر، گرفتاری و مشکلات فردی و اجتماعی مردم جنوب کشور. در حقیقت پرداختن به همۀ اینها در هر یک از داستانها به خوبی انجام شده است. انتخاب راوی، نوع روایت شروع و پایانبندی هر کدام از داستانها، موجب شده تا فرم و محتوای داستانها با یکدیگر همخوانی و وحدت داشته باشند. داستانها پر شدهاند از رنجهای بسیار و سرخوشیهای اندک. پر از فرهنگ و رسوم اهالی آن خاک گرم و مرطوب. داستانهای جنوب که هم گرمای عشق خود را در ساکنینش به ودیعه و هم خیسی و شوری دریای خود را در چشمهای آنها برجای گذاشته است.
داستانها گرم هستند مثل خوی و خصلت جنوب؛ شبیه همان آب و هوا، گرم و صمیمی، حتی اسامی شخصیتها در هر یک از داستانها، حس نزدیکی با آن خطه را به مخاطب میبخشد. پرروییهای محسن در «زنی که رفته بود»؛ حاضرجوابیهای «لیلو»؛ دیوانهبازیهای «معلی» در همراه شدن با «غریبه» و خونگرمیها و مهماننوازیِ «حاجی احمد»؛ دمیدن «اسا کنعان» در قیفِ نوا؛ بو، رنگ، شرجی، گرما، حس چسبناک شیرۀ خرما، پایکوبی و رنگ، آمیزشِ شادی و غم، اشک و لبخند، از یاغی آخر، ساختمانی از روزهای زندگی بنا کرده که با وجود هر گونه بلاهای آسمانی و زمینی، رنجشها و دلبریهای طبیعت، حسادت و محبتها، دوروییها و یکرنگیها، جنگ و دربهدری، همه و همه دست به دست هم دادهاند تا در مقابله با زندگی انسانهایی محکم ساخته شوند.
یاغی آخر، داستان زندگیهایی است که مردم روستا از سر میگذرانند و در این میان شخصیتها ساخته و پرداخته میشوند. شخصیت زنی که از کار و روستا میخواهد بگریزد، اما باز هم به همان جای اول برمیگردد. سرافکندهتر، محزونتر و زبان بریدهتر. در برخی داستانها در این زندگیهای به ظاهر آرام روستایی خشونت راه پیدا میکند. خشونت و اندوهی که جنگ به همراه خود میآورد. در جایی که جوان روستایی از جنگ میگریزد، گریزی که ناگزیر به بیبازگشتی میانجامد. داستانی که از جنگ و چشمانتظاری بیپایان پدران و مادران میگوید. همان داستان ساده غمناک و بیانتهای قدیمی که یادگار سالهای جنگ است و داغ غمی بر چشم منتظر پدران و سینۀ سوختۀ مادران این مرز و بوم نهاده است؛ که هاجروار به دنبال خط و خبری از فرزندانشان، خانه به خانۀ اسیران بازگشته به وطن را جستجو میکنند و در پی هر بویی از پیراهن یوسفشان میدوند. داستان «شب بلند» داستانی که نوعی دیگر به فرزندان ایران و پدران و مادرانشان، نگاه کرده است. شب بلند داستانی از جنگ است با نگاهی متفاوت، گرم و بغضآلود که پایانی نهچندان امیدبخش ولی دلنشین دارد.
مجموعهداستان «یاغی آخر» از لحاظ محتوایی، مفاهیم جذبکنندهای دارد. اگرچه سوژهها بارها در داستانهای دیگران آمده اما صالحی توانسته با بومیکردن قصه و نگاهی متفاوت به مفهوم مورد نظر، داستانهایی گرم و جذاب بسازد.