اولین پایان باز فرهادی!
کوروش مسکنی
بله! برعکس آنچه در اذهان عمومی جا افتاده، فرهادی هرگز فیلمی با پایان باز نساخته بود. اکثر فیلمهای او پایانهای بسیار روشنی داشتهاند و تنها در مورد پایانبندی فیلم «جدایی نادر از سیمین» میتوان این موضوع را به چالش کشید که در آن مورد هم باید گفت سؤالی که در پایان فیلم مطرح میشود و بیجواب میمانَد، اصلاً گرۀ اصلی داستان فیلم نبوده و البته که از نظر بعضی، فرهادی برای پاسخ همان سؤال هم کدهایی داخل تیتراژ پایانی فیلم قرار داده است. امّا اگر کدها و نمادهای جاسازی شده داخل فیلم را نادیده کنار بگذاریم و فقط لایۀ رویین فیلم را به عنوان تعیینکنندۀ پایانبندی فیلم در نظر بگیریم، فیلم قهرمان، اولین فیلم فرهادی است که سؤال اصلی فیلم را بیجواب رها میکند.
قصّۀ فیلم، چندین بار در اندازههای کوچک و بزرگ مخاطب را به خوبی فریب داده و تغییر جهت میدهد. فرهادی پیش از اینکه فیلمساز خوبی باشد، نویسندۀ بسیار دقیق و کاربلدی بوده و هست. فیلم در چند دقیقۀ ابتدایی و در چند دقیقۀ پایانی، بدون کلام و فقط با تصویر دنبال میشود. این نوع از انتقال مفهوم بدون دیالوگ، به طوری که به وضوح قابل تشخیص باشد، میتواند یادآور جملهای از فرهادی باشد که گفت قصد دارد فیلم را طوری بسازد که همزمان، هم جنبههای هنری و ارزشهای سینمایی را حفظ کند و هم بتواند نظر مخاطب عام را به خود جلب کند؛ طوری که مخاطبانی که کمتر به دنبال یافتن این سری ریز نکات فیلم هستند نیز بتوانند چنین جزئیاتی را دریابند و از آن لذت ببرند.
فرهادی این بار از بازیگرانی که تجربۀ کار با آنها را داشته استفاده نکرده است. امیر جدیدی، محسن تنابنده و فرشته صدر عرفایی تنها بازیگران صاحبنام فیلم او هستند. او این بار از بازیگران بومی شهر شیراز که داستان فیلم نیز در آن میگذرد استفاده کرده و بار دیگر توانایی و تخصص خود در بازی گرفتن از بازیگران کمتجربه به نمایش گذاشته است. به ویژه بازیگران کودک که بدون شک کار با این گروه سنی و بازی طبیعی گرفتن از آنها، همیشه جزء ارزشمندترین تواناییهای یک کارگردان بوده است. کاری که فرهادی پیش از این در فیلمهای جدایی نادر از سیمین و فروشنده هم به خوبی از پس آن برآمده بود.
شخصیت اصلی داستان، مانند دیگر شخصیتهای داستانهای واقعگرایانۀ فرهادی، آنقدر به نمونۀ یک انسان عادی حال حاضر جامعۀ خود نزدیک است که هر بینندهای میتواند با او به راحتی همذاتپنداری کند. گاه وظیفهشناس است، گاه خودخواه، گاه دلسوز، گاه عصبی، گاه صادق، گاه دروغگو. حتی شاید این پنجاه پنجاه بودن شخصیت اصلی نیز برای آن است که قضاوت و تصمیمگیری دربارۀ او نیز بر عهدۀ بیننده باشد و این ارتباط بین شخصیت و داستان باعث شده تا رفتارهای پرنوسان شخصیت اصلی، داستانی پرنوسان و پرتغییر را به بیننده تحویل بدهد.
امّا پیش از پایان یادداشت، نمیتوان یاد نکرد از چند نکته: تدوین بینظیر هایده صفییاری؛ بازی بینظیر فرزند شخصیت اصلی داستان؛ بازی بازیگران غیراصلی فیلم که در عین حال، نقش بسیار مهمی در روند داستان دارند و تلاش فرهادی در تکرار شاهکارهای پیشین خود و در عین حال حفظ شخصیت ملی فیلم در لایههای رویی و زیرین فیلم.
فرهادی با وجود تمامی انتقادات و به اصطلاح سیاهنمایی القابی که به او نسبت میدهند، کماکان در ساختۀ خود حرفهایی فراتر از سایر فیلمهای امروز سینمای ایران برای گفتن دارد. هم در قصه، هم در بازیگردانی، هم در ساخت و هم در اجرای ساختار همیشگی فیلمهایش که به نوعی میتوان آن را به عنوان امضای او اطلاق کرد. امّا نکتۀ بسیار مهم آن است که فیلمهای فرهادی را هرگز فقط یک بار نبینید! تفاوت بزرگ فیلمهای فرهادی با سایر فیلمها در جزئیات، نمادهای کدنویسیشدۀ داخل فیلم، دکوپاژهای معنادار، کاتهای فیلمنامهایِ به موقع و سایر مسائل ریز و درشتی است که به طور طبیعی احتمال آن وجود دارد در اولین بار تماشای فیلم متوجهشان نشویم. «قهرمان» نیز از این قاعده مستثنی نیست.