شکل و شیوه نوشتن «سونات لال» سالها با من بود. طرح اولیه بر اساس خردهروایتهایی شکل گرفت که اینجا و آنجا شنیده و دیده بودم…

فاطمه آزادی: داستان بلند «سونات لال» سومین اثر میترا معینی پس از مجموعه داستانهای «معبد لاکپشت» و «آقای چنار با من ازدواج میکنی» است. میترا معینی در اولین تجربه بلند داستانی خود به تاریخ توجه خاصی داشته اما با بهره از تخیل خود جهان داستانی «سونات لال» را خلق کرده است. میترا معینی در این بازخوانی واقعۀ تاریخی با بهره از تکنیکهای داستان مخاطب خود را به تفکر وامیدارد تا از منظر موشکافانهتری به حوادث تاریخی نگاه کند. نکتهای که در مورد کتاب سونات لال قابل ذکر است همراهی، همبستگی و اتحاد اقوام مختلف از چهار خطۀ ایران است. نیازی که در زمانۀ حال نیز برای سرزمین ما ضروری و حیاتی است.
***
کافه داستان: به نظر میرسد با شکل و فرمی که در بیان روایت به کار بردید و بهره از روایان متعدد خواستید یک موقعیت را از منظر چند شخصیت متفاوت دیده شود. آیا این استفاده برای این بود که ذهن خوانندۀ خود را به چالش وا دارید؟
میترا معینی: استفاده از راویان متفاوت الزام فرم پازلی و جورچینی رمان بوده. راستش من به چالش ذهن خوانندگان فکر نکردم. بیشتر اجرای صحیح داستان و فرم درخور محتوای چند لایه رمان را در نظر داشتم. نقالی و روایتگری هر یک از شخصیتها پرده از زندگی باقی شخصیتها و روال داستان برمیدارد که این غیرمستقیمگویی را دوست داشتم.
کافه داستان: در روایت پرسشهایی مطرح میشود تا انتها بیپاسخ میمانند. آیا در این امر در جهت پایان باز و تعلیق روایت است یا اینکه نویسنده درصدد است یک رابطه بینامتنی با اثر بعدی خود برگزیند؟
معینی: تقریباً پرسش بیپاسخی در روایت باقی نمیماند. البته این کتاب به خاطر پیچیدگی روایت و غلظت خردهروایتها و زبان خاص، شاید در یک بار خواندن تمام اطلاعات را به خواننده ندهد. پایان این رمان فروپاشی یک خاندان فئودالی و در ابعاد بزرگتر نظام فئودالیته و زیست عشیرهای در خطه جنوب ایران است.
کافه داستان: در زمان نوشتن داستان «سونات لال» فرم و تکنیک را از ابتدا اعمال کردید یا بیشتر محتوا مدنظرتان بود؟ در زمان نوشتن داستان کدام ارجح هستند و تا چه حد به آنها توجه دارید؟
معینی: ببینید در رمان «سونات لال» فرم و محتوا بدون هم پیش نمیروند. فرم هزار یک شبی و نقالی برای اجرای داستانی که یکسره حادثهپردازانه است و بازۀ زمانی طولانی را روایت میکند، از نظر من الزامیست. فرم خطی حتماً نمیتوانست این تعلیق و چندلایگی را به تکتک خردهروایتها بدهد و پیوندشان با تنۀ اصلی داستان را حفظ کند. در این کار فرم محتوا را پیش میبرد.

زنان در «سونات لال» زنان منفعلی نیستند و این به بیشتر به فرهنگ و بستری باز میگردد که رمان در آن روایت میشود. زنان در فرهنگ ایلیاتی خلقیات و مناسبات سنتی و معمولی را کمتر برمیتابند.
کافه داستان: یکی دیگر از وجوهی که توجه خواننده را جلب میکند نقش شخصیتهای زن در داستان است. بر خلاف روایتهایی که پیشتر دربارۀ زنان خواندیم، زنان داستان شما زنهایی هستند که روی شخصیتهای دیگر اثر دارند و منتظر تقدیر و سرنوشت نمیمانند و توجه مردهای داستان نیز متفاوت از یک نگاه مردسالارانه محض است. گاهی زنان داستان مرگی خودخواسته را انتخاب میکنند. اما زیر سلطه مردها دست به عمل نمیزنند که در شخصیت پریدخت یا دیاکو، صنوبر، مُرصّع و دیگر زنان آن را مشاهده میکنیم. این توجه بر چه اساسی بود؟
معینی: زنان در «سونات لال» زنان منفعلی نیستند و این به بیشتر به فرهنگ و بستری باز میگردد که رمان در آن روایت میشود. زنان در فرهنگ ایلیاتی خلقیات و مناسبات سنتی و معمولی را کمتر برمیتابند. معمولاً نگاه مردسالار کمتر دیده میشود. تقریباً هر دو جنس در مناسبات ایلی قدر و سالارند و این به نقش پررنگ و اقتصادی زن در ساختار ایلیاتی برمیگردد. پیشزمینه چنین فرهنگی به مادرسالاری و نقش باستانی زن در خانواده باز میگردد که هنوز در ایلیات زنده است. دیاکو، پریدخت، صنوبر، شاجان و دیگر زنان داستان زنانی زیردست و فرمانبر نیستند و به جرأت میتوان گفت مابهازای بیرونی دارند.
کافه داستان: نکتۀ دیگری که به نظرم در داستان شما اهمیت دارد تعین بخشیدن به مکان است که میتوانست وجود نداشته باشد. بر چه اساسی خواستید این تعین وجود داشتهباشد؟
معینی: از قضا در «سونات لال» ما تعین مکانی نداریم. مشخص نیست داستان متعلق به کدام ایل و طایفه است. قلعه و منطقهای که بستر رمان است نامشخص است و تنها میدانیم قصه در ییلاقات عشایر جنوب کشور اتفاق افتاده. مکانمندی همیشه دغدغه من بوده برای نوشتن، اما اینجا تعین مکانی خاصی نداریم. حتی زبان خاصی استفاده نشده که متعلق به ایل خاصی باشد. زبان بر اساس مناسبات و زمان وقوع حوادث و زندگی شخصیت ها ساخته شده است.
کافه داستان: شکل و شیوۀ نوشتنتان و زمانی که تعیین میکنید برای نوشتن به چه صورت است؟ اگر امکان دارد از کار بعدیتان و تفاوت یا تشابه آن با «سونات لال» هم برای مخاطبان بگویید؟
معینی: شکل و شیوه نوشتن «سونات لال» سالها با من بود. طرح اولیه بر اساس خردهروایتهایی شکل گرفت که اینجا و آنجا شنیده و دیده بودم. زمانی که شاکله کلی رمان در ذهنم کامل شد دست به قلم بردم و طی سه سال و با چند بار بازنویسی رمان تمام شد. امکان این وجود دارد که در کار بعدی شخصیتهای سونات باز پیدا شوند و باز هم قصههایی تعریف کنند. اما طرح کلی رمان تازه که در دست نوشتن دارم معاصر است، البته با فلش بکهایی به گذشته. معمولاً در کارهای من شخصیتها قدرتشان را بر مؤلف تحمیل میکنند. زبانی که متکی بر فرهنگ کلی عشایر جنوب و جنوب غرب کشور است. میتوان مکان نهایی داستان را خود ایران در نظر گرفت و با آنچه طی قرنها بر این آب و خاک رفته، قصه شاید قصه امروز ایران باشد.