دادگاه شیکاگو هفت: محاکمه هفت یاغی
حسین مسعودی آشتیانی
پاییز که میشود همه علاقهمندان سینما منتظر تماشای فیلمهای اسکاری هستند. حالا که بحران همهگیری کرونا باعث به تعطیلی کشیدهشدن سالنهای سینما شده است و پلتفرمهای اینترنتی پخش فیلم نقش اساسی را در اکران فیلمهای سینمایی بر عهده دارند، فیلمهای اسکاری در این بستر جدید، خودنمایی تدریجی خود را آغاز کردهاند. بیشک شبکه نتفلیکس که قبلاً با سریالهای خود، دل علاقهمندان به هنرهای تصویری را ربوده بود، حالا سکاندار این شیوه جدید در سینمای دنیا شده است. روندی که سال قبل با تغییر قوانین جایزه اسکار و پخش فیلمهایی چون «مرد ایرلندی» و «داستان ازدواج» در این پلتفرم رقم خورد و حالا دارد با سیاستگذاری هوشمندانهتری که متولیان آن اتخاذ کردهاند، به خوبی پیش میرود. هر چند نباید از این نکته گذشت که خبر کشف واکسن کرونا چه تأثیر منفی زیادی در سقوط ارزش سهام این شرکتها داشت و نشان داد که موقعیت آنها چندان هم مستحکم نیست.
«دادگاه شیکاگو هفت» هم از این قاعده پیروی میکند. محصول سینمایی شرکت پارامونت که برای بهتر دیدهشدن، امتیاز آن به نتفلیکس فروخته شد. درامی سیاسی- اجتماعی با تمی دادگاهی که بر اساس داستانی واقعی از تاریخ معاصر آمریکا ساخته شده است. اثری که پخش آن همزمان با جنجالهای انتخاباتی آمریکا آغاز شد و مورد توجه بسیاری از منتقدین و مخاطبین جدی سینما قرار گرفت. فیلم از چالشی میگوید که پیش از انتخابات آمریکا در دهه ۱۹۶۰ میلادی در آن کشور ایجاد و منجر به کشته و زخمیشدن بسیاری از معترضان شد. حادثهای که عواقب آن به بعد از اعلام نتایج انتخابات رسید. عواقبی بسیار دردناک برای سیستم قضایی ایالات متحده که حاصلی جز رسوایی برای آن نداشت.
«دادگاه شیکاگو هفت» اثری است به کارگردانی آرون سورکین که عمده شهرت او به خاطر نوشتن فیلمنامه شاهکارهایی چون «چند مرد خوب»، «جنگ چارلی ویلسون» و از همه مهمتر «شبکه اجتماعی» اثر دیوید فینچر است که همین آخری او را برنده جایزه اسکار بهترین فیلمنامۀ اورجینال کرد. سورکین علاقه بسیار عجیبی به نوشتن فیلمنامه از روی رویدادهای واقعی دارد که دومین کارگردانی او بعد از فیلم «بازی مولی» هم از این قاعده مستثنی نیست. داستانی برگرفته از واقعیت که در زمان رخدادن در صدر اخبار روزنامهها و رسانههای آمریکا بود.
«دادگاه شیکاگو هفت» داستان یک گروه هفتنفره از متهمان است که توسط دولت فدرال به توطئه، تحریک به شورش و سایر اتهامات مرتبط با فعالیتهای ضد جنگ ویتنام و همچنین اعتراضات ضد فرهنگی به مناسبت کنوانسیون ملی دموکراتیک طی سال ۱۹۶۸ در شهر شیکاگو از ایالت ایلینوی، متهم شدهاند. (کنوانسیون ملی دموکراتیک هر چهار سال یک بار به منظور معرفی نامزد حزب برای رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا و تعیین مواضعنامه حزب برگزار میشود.) این ماجرا منجر به دادگاهی میشود که عنوان یکی از بدنامترین محاکم قضایی تاریخ آمریکا را با خود یدک میکشد. دادگاهی سرشار از بیعدالتی که متهمان خود را از پیش محکوم میدانست. نمایشی تمام عیار برای انتقامگیری از جریانهای اجتماعی مختلف آن دهه خاص از آمریکا، از هیپیهای هنجارشکن گرفته تا جمعیتهای معترض دانشجویی و گروههای شورشی سیاهپوست.
فیلم با برداشتهایی سریع از سیر اتفاقات منجر به اعتراضات و تلفیق آن با فیلمهای مستند و واقعی آن دوران آغاز میشود و با هنر کارگردانی سورکین معرفی فوقالعادهای از شخصیتهای اصلی ارائه میکند. آنقدر قوی که حتی اگر با مبانی فکری سران گروه هفت هم مشکلی داشته باشید، باز هم همدلی شما با آنها تا انتهای فیلم حفظ میشود. شخصیتهایی جذاب که با اینکه قبلاً هیچ شناختی از آنها نداشتهاید، ولی باز هم سرنوشت آنها برایتان مهم و رهاشدن آنها از این مخمصه به یک آرزوی دوستداشتنی بدل میشود.
فیلم در ادامه روند داستانگویی خود کم کم به اوج میرسد. نقطۀ اوجی که استعداد سورکین در آن موج میزند: سکانسهای مربوط به دادگاه و حواشی آن. کارگردان با استفاده از بازیگرانی که بسیار مناسب انتخاب شدهاند، توانسته است بی آنکه دچار زیادهگویی شود جذابیت فیلم را در سطحی بالا حفظ کند. بازیهای فوقالعاده ساشا بارن کوهن (بازیگر مطرح فیلمهای دیکتاتور و بورات)، ادی ردمین (بازیگر اسکار گرفته فیلمهای دختر دانمارکی و تئوری همه چیز)، مایکل کیتون (بازیگر فیلم اسکاری مرد پرندهای) و جوزف گوردون لویت (بازیگر فیلمهای خیزش شوالیه تاریکی و اسنودن) باعث میشوند لحظاتی خلق شود که تماشاگر برخی از صحنههای آن را هیچگاه فراموش نکرده و آنها را در خاطرهاش به عنوان سکانسهای به یادماندنی از سینما ثبت و ضبط کند.
شاید یکی از بهترین سکانسهای فیلم، صحنه تمرین دادگاه توسط متهمین و وکلای آنهاست. کل سکانس در یک اتاق میگذرد ولی سورکین با بازی فوقالعاده بازیگرها و پخش سکانسهایی که مسئلۀ مورد بحث در اتاق را از زبان دیگران نیز روایت میکند، موفق میشود یک دادگاه تمامعیار را پیش از دادگاه اصلی برگزار کند. صحنهای که به تماشاگر این حس را میدهد که باید آماده تماشای مصافی دیدنی و هیجانانگیز در ادامه فیلم باشد.
هیچ آدم عاقل و منضبطی طرفدار بیاخلاقیها و هنجارشکنیهای بیپروایانه هیپیها آن هم در ملأ عام نیست؛ هیچ انسان صلحگرایی هوادار خشونتهای بیرحمانه گروههای معترض سیاهپوست نیست ولی وقتی ساز و کار محاکمه آنها به صورتی آشکار در فضایی ناعادلانه و تحقیرآمیز تعریف میشود، آن وقت است که تماشاچی به عنوان یک ناظر بیطرف بدون در نظرگرفتن تمام این سوابق، پشت متهمین میایستد و دوست دارد در پایان فیلم آنها برنده این مصاف باشند. این است جادویی که سینما با مخاطبین خود میکند. این است تأثیر قدرت شگرف داستانگویی که میتواند مخاطبش را چنان مسخ کند که تنها به خاطر جارینشدن عدالت تمام اصولی که برایش ارزش ظاهری اجتماعی به حساب میآیند را نادیده بگیرد و در جایگاهی کاملاً عکس آنچه واقعاً در اجتماع از خود نشان میدهد قرار گیرد.
«دادگاه شیکاگو هفت» بیشک یکی از امیدهای اسکار امسال است. همه بنیانهایش به گونهای ساخته و پرداخته شده است که در این مراسم دیده شود و پس از آن مخاطبین بسیاری به سویش سرازیر شوند. قبل از دیگران تماشایش کنید.