در شصتوپنجمین نشست «بازخوانی ادبیات ملل» بررسی شد:
«امتحان نهایی» اثر خولیو کورتاسار
شصتوپنجمین نشست از سری نشستهای «بازخوانی ادبیات ملل» و دومین جلسه از فصل بررسی ادبیات آمریکای لاتین، با بررسی رمان «امتحان نهایی» اثر خولیو کورتاسار ترجمه مصطفی مفیدی با حضور سعیده امینزاده، رضا فکری و جمعی از علاقهمندان ادبیات داستانی در سالن خیام خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
در ابتدای این جلسه رضا فکری، داستاننویس و منتقد با ارائۀ توضیحاتی در خصوص بیوگرافی و سبک کار کورتاسار در نگارش «امتحان نهایی» و دیگر آثارش گفت: «زیست کورتاسار مانند زیست یوسا است و تأثیر و شیفتگی نسبت به ادبیات فرانسه در آثار هر دو نویسنده کاملاً برجسته است. کورتاسار آثار خیلی شاخص خود را در فرانسه نوشته و بر اساس منابع موجود، این نویسنده با خواندن کتابی از ژان کوکتو به نام Opium (افیون) که روزنوشت و شرح حال معتادی است که تصمیم به ترک دارد، متحول شد.»

نشست نقد و بررسی رمان «امتحان نهایی» اثر خولیو کورتاسار ترجمه مصطفی مفیدی
فکری در ادامه با اشاره به این موضوع که سوررئالیسم ادبیات فرانسه مبدأ و مبنایی برای رئالیسم جادویی آمریکای لاتین و بخشی از رئالیسم جادویی برگرفته از بخشی ازسوررئالیسم فرانسوی است، افزود: «عدهای رمان امتحان نهایی را به نوعی پیشگویی کورتاسار در مورد وقایع آینده آرژانتین میدانند و در آن بخش از داستان که موضوع استخوان موجود در میدان مطرح میشود، فضا کاملاً کافکایی است.»
فکری در ادامه ضمن مقایسه وقایع و فضای سیاسی و تاریخی کتاب «امتحان نهایی» و آرژانتین دنیای واقعی و خارج از کتاب اضافه کرد: «اشارۀ مدام به زمان، نشاندهندۀ این موضوع است که زمان نقش مهمی در داستان دارد و برای نویسنده زمان وقایع مهم است و مورد مهم دیگری که به آن اشاره شده مهآلودبودن هوای شهر است که نمیدانیم هوا واقعاً مه است یا آلودگی. این در حالی است که بوئنوسآیرس به معنی هوای خوب است و این آلودگی میتواند اشارهای به خفقان موجود در جامعه باشد.»
نویسندۀ کتاب «چیزی را به هم نریز» در ادامۀ این جلسه با بررسی ابهامات موجود در روایت «امتحان نهایی» از جمله اسامی اشخاص و مکانإها و همچنین اشکالات موجود در ترجمه کتاب این رمان را از دیدگاه هستیشناسانه مورد بررسی قرار داد با استناد به بخشهایی از کتاب به مقایسه تفکرات چپگرایانه و ادبیات متعهد، یوسا و کورتاسار و مارکز پرداخت.

نشست نقد و بررسی رمان «امتحان نهایی» اثر خولیو کورتاسار ترجمه مصطفی مفیدی
منتقد دیگر این جلسه سعیده امینزاده بود که ضمن تکمیل نظرات رضا فکری در خصوص تحلیل فضای دورنی داستان گفت: «چیزی که ما انتظار نداریم و در ابتدای داستان به طور ناگهانی با آن روبهرو میشویم یک فضای شبهه آخرالزمانی است و هر چه شخصیتهای داستان در سفر شهری بیشتر پیش میروند کمکم میزان هرجومرج و تنش در شهر بیشتر میشود.»
این نویسنده و منتقد ضمن پرداختن به این موضوع که کورتاسار قصد داشته در این کتاب نشان بدهد روشنفکرهای آن دوره یعنی اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه با چه مسائلی دست و پنجه نرم میکردند، افزود: «تقریباً دوازده مبحث را پیدا کردم که شخصیتهای داستان در مورد آن بحث میکردند که البته به جو روشنفکری و حال و هوای آرژانتین و بوئنوسآیرس آن زمان مربوط میشد و و نکتۀ دیگری که در این کتاب با آن مواجه هستیم این است که کورتاسار با وجود چپگرا بودن، اشاره مستقیمی به وقایع آن زمان نمیکند وفقط به موضوعات، اشارههایی دارد یا در لفافۀ اسطوره، این مسائل را مطرح میکند.»
نویسندۀ رمان «سفر سرگردانی» با اشاره به این نکته که بهرغم جدیبودن فضای داستان چیزی که کمی باعث تلطیف فضا میشود، شوخیها و طنز ظریف موجود در رفتار و کلام شخصیتهای داستان است، اضافه کرد: «گویی به عنوان مثال کورتاسار میخواهد با استفاده از گل کلمی که یکی از شخصیتها در طول سفر همراه خودش میبرد، زهر اتفاقات و دغدغههای داستان را بگیرد.»
وی در ادامه گفت: «دغدغۀ اساسی روشنفکرهای آن زمان آرژانتین که باعث فاصله آنها از عموم جامعه شده، این است که در نوعی پارانویا به سر میبرند و هم نسبت به خودشان دچار شک و تردید هستند و هم نسبت به اطرافیانشان و آدمهای دیگر. مثلاً جایی از داستان یکی از شخصیتهای داستان به نام آندره عنوان میکند آنچه مرا نگران میکند، طبیعت روشنفکری ماست، چیزی نمناک در آن است همانند هوای بارانداز. و این گویی تفکر روشنفکری است که نمکشیدن آن نشانه شکداشتن به خود و دیگران است.»
امینزاده همچنین مبحث دیگری را که شخصیتهای داستان در مورد آن صحبت میکنند سنت و مناسک در آرژانتین دهه پنجاه دانست و اظهار کرد: «مثلاً همین استخوانی که در میدان گذاشته شده و چقدر تدارک دیده شده که آدمها را حتی از جاهای دیگر آرژانتین به آنجا بیاورند تا به نوعی مراسم زیارتی انجام دهند، موجب شکایت روشنفکران داستان است که چرا این اتفاق میافتد و این مناسک به وجود میآید و معتقدند که در این میدان است که رویارویی ما با جریان مخالف شکل میگیرد.»
وی در بخش دیگری از تحلیل خود افزود: «مسأله بعدی شخصیتهای داستان این است که قدرت مجابکردن و همراهکردن مردم با خودشان را ندارند و اعتماد به نفس لازم برای این کار را در خودشان نمیبینند که یکی از شخصیتهای داستان به نام خوآن هم در داستان به این موضوع اشاره میکند.»
وی صحبتهایش را باپرداختن به پرسش «چرا نوشتن؟» به عنوان دغدغۀ دیگر شخصیتهای داستان «امتحان نهایی» و چرایی آفرینش ادبی ادامه داد و «رنج» را پاسخی عنوان کرد که بابت این موضوع در طول داستان به آن میرسیم. وی همچنین «انتخاب بین عمل و بیعملی» را دیگر عامل چالش ذهنی شخصیتهای داستان دانست و به بررسی این موضوع پرداخت که «آیا گذشته حقی بر گردن آدمها میگذارد یا خیر» و اینکه آیا اتفاقات و اقدامات گذشته بر این نسل هم تأثیری میگذارد یا خیر. مبحث «مرگاندیشی» و همسان قراردادن مرگ و نوشتن، مبحث عصیان و اعتراض نسبت به قوانین سیستم آموزشی دانشکده و امتحان و شرکتنکردن شخصیتها در امتحان و در نهایت مبحث مهاجرت که گویا دغدغۀ اصلی خود کورتاسار هم هست از دیگر مسائلی بود که در این جلسه مورد واکاوی امینزاده قرار گرفت.
در خلال این نشست، حضار به بحث و تبادل نظر در خصوص مباحثی از جمله اینکه کورتاسار برای مخاطب خاص مینوشت یا عوام و شیوۀ نگارش وی در همۀ آثار و جریان ادبیات «بوم» (منظور از بوم یک صوت یا انفجار است) در آمریکای جنوبی چگونه بود، پرداختند. نشستهای «بازخوانی ادبیات ملل» پنجشنبههای آخر هر ماه با بررسی یک رمان خارجی توسط منتقدان و دستاندرکاران ادبیات داستانی در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار میشود. جلسۀ آینده از این سلسه نشستها به بررسی کتاب «کتابخانۀ بابل» اثر خورخه لوئیس بورخس اختصاص دارد که بعدازظهر آخرین پنجشنبۀ خردادماه برگزار خواهد شد.
گزارش از شایسته نوروزی