
زهره مسکنی
یاددداشتی بر کتاب «اولیس کامران»
رمان «اولیس کامران» نوشتۀ علی کرمی سال ۹۷ توسط نشر نون منتشر شده است. اولیس کامران مرد عکاسی است که وقایع روزمرۀ زندگیاش را با استفاده از تکگوییهای ساده و پراکنده اما یکدست و خوشخوان در اختیار مخاطب قرار میدهد. نویسنده در دو بخش با استفاده از شیوۀ سیال ذهن برای پیشبرد روایتهای تو در تو و خرد و کلان به زوایای مختلف زندگی راوی پرداخته است.
راوی، حوادث ایام تولد خود را به گونهای بیان میکند که به سادگی میتوان دغدغههایش به عنوان یک جوان ایرانی و البته درگیریهای ذهنیاش را که عامل بسیاری از خردهروایتهای رمان به شمار میروند، محور داستان قرار داد. زلزله، بازی فوتبال ایران و آرژانتین، هیجان پسر نوجوانی از به دنیا آمدن نوزاد، شنیده شدن نغمۀ سهتار از بلندگوی بیمارستان و … از جملۀ این رخدادهاست.
اولیس کامران مردی است که به نظر میرسد در عین هنرمندی به سبب نوازندگی و شاعرپیشگی و عکاسی، از دورن تهی است و گاهی تلقی او از افکار سایر مردان هم سن و سالش نسبت به خود را میتوان از جملات لابهلای داستان دریافت: «گمان کنم همهشان به بیعاری من که بیخیال توی ماشین نشسته بودم غبطه میخوردند که نه پول داشتم، نه زن، نه ماشین یا بچه، نه خانه و کار، حتی دیگر سیگار هم نمی کشیدم بلکه بی حالت روبهرو را نگاه میکردم و لبخند نمیزدم. به چه باید لبخند میزدم؟! …»
راوی ماشین ندارد اما نقش پراید و پژو ۲۰۶ و پیکان در بسیاری از صفحات داستان به گونهای محسوس و پُررنگ مینماید که گویی پرایدها به عنوان نماد رویدادهای خوشایند و ناخوشایند در دل پایتخت رفت و آمد دارند تا روزها و شبهای ساکنان شهر را بسازند یا ویران کنند. «پراید بوی دود و بنزین و بزه میداد»؛ «بوی شب و دود و پاییز و پراید ترکیب غمباری بود»؛ «تعجبی نداشت که چنین پراید بامعرفتی مرکب وصال دوستان باشد»؛ «او گواهینامه و پراید داشت و من نداشتم» و عبارات و جملاتی از این قبیل که در جای جای داستان به وفور در معرض دید خواننده گذاشته شده است. همچنین از آنجا که بخشهایی از داستان به توصیف گذشتۀ راوی اختصاص دارد، گاه و بیگاه با حس نوستالژیک نویسنده در ترسیم خوشیها و ناخوشیهای دوران کودکی و نوجوانی مواجهیم: «… ژیان. زرد. که تا مرگ با پدر همراه بود.»
نویسنده علاوه بر ماشینها، برای ملموس نمودن فضای داستان و ایجاد رابطۀ خودمانیتر و صمیمیتر بین راوی و مخاطب از نام برخی خوانندهها و ابیاتی از ترانههای معمول و مشهور نیز استفاده کرده است. در خلال داستان به بهانههای مختلف با نامهای شجریان، فرهاد، اِبی، حمیرا، مرتضی پاشایی یا «خوانندۀ مرحومۀ مغفورۀ چاق خوش صدا» مواجه میشویم. آواها، اشیاء، غذاها، بوها، لباسها، جانوران، رنگها و عناصری از این قبیل، ابزار بیبدیل پیشبرد رمان اولیس کامران محسوب میشوند و با توجه به گره نامحسوس داستان که سردرگمی و پریشانی راوی است، کارکردهای متنوعی دارند تا مانع از خستگی یا رهاکردن خوانش کتاب توسط خواننده شوند. اسلحهای که داستان با آن شروع میشود و در جاهایی از رمان گاهی استفادههایی هم از آن شده، این موضوع را به ذهن خواننده متبادر میکند که سرانجام جایی توسط این شیء پنهان در لباس راوی حادثهای رخ خواهد داد. کارکرد دکّهای که راوی و دوستش هر از گاهی تا آن جا برای گرفتن آش پیادهروی میکنند؛ قند و چای و خورش بادمجان؛ نوکمدادیها و خاکستریها و … همه و همه از این دست عناصر پیشبرندۀ داستان به شمار میروند. نقش سگها به ویژه در بخش دوم داستان نیز در این زمینه غیر قابل انکار است. اگر چه عقاب، سنجاب، خرس، روباه، فیل، اسب، کلاغ، مار، عقرب و … نیز هر کدام در جایی از نثر ادبی داستان به گونهای خودنمایی میکنند، اما نقش سگها در توصیف مفصل و دقیق جزئیات سفر به مشهد راوی و البته داستان اندوهبار سارها در دل یکی از خرده روایتها، مواردی است که قطعاً در ذهن خواننده این رمان باقی خواهد ماند.
اگر چه مکان زندگی راوی تهران است و در بازگویی روایات از برخی بزرگراهها و خیابانهای پایتخت نام برده میشود، اما مکان داستان اولیس کامران را میتوان وسیعتر از شهر تهران در نظر گرفت. چرا که پراکندهگویی روایات، خواننده را چون مسافری از تهران تا مشهد و اصفهان و حتی افغانستان یا به تعبیر نویسنده «فغانستان» هم میبرد. زبان داستان نیز ادبی و در بسیاری موارد شاعرانه است. چای با طعم آتش و خورشید؛ تهنشینی دُرد سرخ غروب در افق جاده؛ تهران پوشیده شده با پیراهن سیاه منجوقدوز و اشعاری که گاهی در صفحات مختلف رمان به چشم میخورند، خبر از نوشتهای آمیختهای از شعر و داستان را به خواننده میدهد که قطعاً مخاطبان خاص خودش را خواهد داشت. در بخشی از داستان میخوانیم: «… تهران مادربزرگی بود که ما را در آغوش میکشید. نوازنده نرمهنای مینواخت و ما مثل لختهای خون در رگ قلب ترافیک تهرانی که از شادی دیدار دوبارهمان سکته میکرد گیر افتاده بودیم. ترافیک و پیالهای چای. ترافیک و چهار سگ ولگرد کنار کامیونهای پارک شده در خاکی، ترافیک و دختری سفیدروی، ترافیک و مینیبوس آبی بنز، ترافیک و چراغ گردان سرخ پلیس، ترافیک و ون مسافرکش سبز خاکآلود و اتوبان و صد و بیست کیلومتر بر ساعت …»
رمان «اولیس کامران» با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۱۹ هزار تومان در ۱۹۵ صفحه منتشر شده است. علی کرمی پیش از این مجموعه داستانهای «جن زیبایی که از پترا آمد»، «پیالهای چای بنوش» و «بازیهای من و شانس عزیزم» را در کارنامۀ ادبی خود داشته است.