
مرتضی تقدسی
بر آب رفته!
یادداشتی درباره فیلم «ماهورا»
نویسنده و کارگردان: حمید زرگرنژاد
بازیگران: ساعد سهیلی، کامران تفتی، بهاره کیانافشار، داریوش ارجمند، میترا حجار
ماهورا فیلمی است بر اساس یک داستان واقعی که با افسانهای محلی درآمیخته شده است و به مظلومیت عربزبانان جنوب ایران در زمان جنگ تحمیلی نیز میپردازد.
حمید زرگرنژاد سوژهای بکر را برای دومین اثر باند سینمایی خود انتخاب کرده است که همین مسئله عاملی شده است برای انتخاب لوکیشنی به بکری سوژهاش. فیلمنامهی این اثر را دو داستان موازی تشکیل میدهد که اولی افسانهی هور است و دومی مردمانی که راضی نمیشوند خلبان ایرانی که در این منطقه سقوط کرده است را تحویل عوامل رژیم بعث عراق دهند.
فیلمنامهای که میتوانست بسیار بهتر از آنچه شاهدش بودیم باشد و شاید اگر زرگرنژاد نوشتن آن را و حتی ساختنش را به کسی دیگر محول میکرد، اثر شگفتانگیز و ماندگار از آن به جای میماند.
سکانسهای شلوغ، دیالوگهای بیربط به اصل داستان، ضمیمه کردن دو داستانِ خوب و بدیع، بهسختی و با اشتباه به هم همه و همه عواملی هستند که مانع خوب بودن این فیلم شدهاند. زرگرنژاد در این فیلم نشان میدهد که سوادِ سینمایی دارد اما هنوز تجربهی لازم و کافی برای ساختن چنین آثاری را ندارد و همچنان نیازمند مشق کارگردانی در کنار دیگران است. دکوپاژ او گاه بینظیر و گاهی پراشتباه است و همین باعث میشود که ریتم فیلم از بین برود و ضربانی برخلاف داستان اصلی را شاهد باشیم. روایت فیلم یکدست نیست و مدام بین کارگردان و شخصیتها جابجا میشود. شخصیتپردازی بهغیراز نقش اصلی داستان، ضعیف بوده و شکل نگرفته است. انتخاب صحنههای مستند در انتهای فیلم بسیار ایدهی مناسبی بوده اما این افسوس را به جای میگذارد که ایکاش به این ایده و طرح بهتر پرداخته میشد.
یکی از جاذبههای ماهورا لوکیشن آن است. فضایی کاملاً منطبق بر داستان با جاذبههای بصری زیبا که قسمتی از بار روایت را به دوش میکشد. همچنین بازی پخته و تقریباً بینقص ساعد سهیلی که بهتنهایی پیش برندهی قصه است و عاملی برای تحمل ماهورا.
تصویربرداری خوب ماهورا دیگر عامل نگهداشتن مخاطب تا انتها در سالن سینماست که نشان میدهد مرتضی غفوری حداقل به تئوری فیلمبرداری آشناست. غفوری با قرار دادن المانهای تصویری بین سوژه و مخاطب، تمرکز تماشاگر را بالا برده و باعث شده که او خود به دنبال سوژهاش باشد و در ذهنش و با چشمانش داستان را پی بگیرد و یا در سکانسهایی که بر آب و در آب گرفتهشده است نهایت دقت بکار رفته که در این مسیر از موقعیت مکانی نیز بیشترین بهره را برده است.
لحن و لهجهی بازیگران یکدست نیست و گاهی لهجه را که باید با آن سخن بگویند را فراموش میکند و این نشان از تمرین اندک آنها و صحبت کردن کم آنها با این لهجه و زبان را دارند که میتوانست باکمی تمرین بیشتر جلوی لطمه به فیلم را بگیرند.
گریم هم وضعیتی همانند لحن و لهجه را دارد و در پلانها و سکانسهای مشابه از راکوردش پیروی نمیکند که با توجه به تیم قویِ چهرهپردازی (شهرام خلج و سجاد آذرنیا) انتظار بیشتری میرفت.
درنهایت باید گفت که ماهورا فیلمی است با کارگردانی و فیلمنامهای متوسط، سوژهای خوب و جذاب، بازیهای بد (بهغیراز ساعد سهیلی) تصویربرداری خوب که میتواند به دلیل داشتن قصهای جدید و ژانری متفاوت توجهها را در اکران عمومی، البته با ساخت تیزر و تبلیغات مناسب به خود جلب کند.